چطور می توانیم انرژی بیشتری در طی روز داشته باشیم؟
ما از زمانی که شروع به کار می کنیم تا پایان وقت اداری در حال از دست دادن انرژی هستیم و اگر این انرژی را تامین نکنیم برای ادامه فعالیتهای مان برایمان انرژی نمی ماند و احساس خستگی می کنیم.
اگر از یک متخصص بپرسید که من چطور می توانم به این خستگی و بی رمقی در طی روز غلبه کنم؟ احتمالاً در پاسخ به شما خواهد گفت که به جای نوشابه انرژی زا قهوه بنوشید و سبزیجات و میوه های تازه میل کنید , ورزش کنید , به پیاده روی بروید, فیلم های حیوانات بامزه را تماشا کنید و چشمانتان را ببندید و مراقبه کنید.
شما می بینید که بعد از انجام این کارها شادابی و نشاطی که دوست دارید را کسب نکرده اید و شاید از نظر جسمانی انرژی بگیرید اما از نظر روحی بی رومق هستید.
حال سوال این است که آیا راه بهتری نیز وجود دارد؟
ما در طی روز انرژی مان را صرف کارهای مختلف می کنیم. اما بعضی از کارها انرژی خیلی بیشتری از ما میبرد در حالیکه انجام همان کار توسط بعضی دیگر سرحال تر شان می کند.
بطور مثال شما بعد از رفتن به مهمانی خسته می شوید و یا شارژ می شوید؟
من می خواهم یک مفهوم مهم در مورد کسب انرژی را با شما در میان بگذارم و آن درونگرا و برونگرا بودن انسانها است.
کارل یونگ اولین کسی بود که از دو مفهوم «برونگرا» و «درونگرا» استفاده کرد، تا توضیح بدهد که ما با دنیای برون از خود و دنیای درون خود چگونه رابطه برقرار میکنیم. هرکس با توجه به طبیعت خود درونگرا و یا برونگراست. اگر با توجه به طبیعت غالب خود رفتار کنیم از انرژی بیشتری برخوردار میگردیم.
کسانی را که با دنیای بیرون سازگارترند برونگرا و آنهایی را که دنیای درون را ترجیح میدهند درونگرا مینامیم. اما درونگراها و برونگراها، به این دلیل که انرژی خود را در دو مسیر کاملاً متفاوت مصرف میکنند، تفاوتهای قابل ملاحظهای با یکدیگر دارند. برونگراها توجه و انرژی خود را به دنیای بیرون از خود معطوف میکنند. آنها به اشخاص دیگر توجه دارند و از داشتن تبادل و تعامل با سایرین لذت میبرند، خواه این تبادل با یک نفر و یا با چند نفر باشد. این اشخاص به حکم طبیعت خود به اشخاص و اشیای بیرون از خود توجه دارند. از آنجا که برونگراها برای درک دنیا باید آن را تجربه کنند، به نظر میرسد آنها به فعالیتهای مختلفی علاقهمند هستند. برونگراها، باطریهای خود را با دیگران بودن شارژ میکنند. اینها معمولاً آشنایان فراوان دارند و با اشخاص جدید به راحتی دوست میشوند تا باب آشنایی فراهم آید. برونگراها به موقعیتی نگاه میکنند و از خود میپرسند «چگونه میتوانیم بر این تأثیر بگذارم؟»
درونگراها توجه و انرژی خود را متوجه دنیای درون خود میکنند. آنها از اینکه به تنهایی و با خود صرف وقت کنند راضی هستند. درونگراها از تنها بودن با خود باطریهایشان را شارژ میکنند. درونگراها میخواهند قبل از اینکه دنیا را تجربه کنند آن را بشناسند و از آن سر دربیاورند، یعنی آن ها با خود مشغله ذهنی فراوان دارند. درونگراها، روابط اجتماعی را در سطح محدود دوست دارند. در نهایت ترجیح میدهند که با یک نفر یا چند نفر بطور محدود رابطه داشته باشند. درونگراها نمیخواهند کانون توجه باشند و به همین دلیل محتاطتر و بستهتر از برونگراها عمل میکنند. آنها در پیدا کردن دوست و آشنا شدن با دیگران رفتاری تدریجی دارند. درونگراها وقتی به موقعیت نگاه میکنند از خود میپرسند:« این چگونه روی من اثر میگذارد؟»